با سلام و خسته نباشید چرا پلوس چنین چیزی را بیان کرده . بعد از آن، میتوانید او را به زنی اختیار کنید" تثنیه، باب ۲۱، ۱۳ ۱۰ "هنگامی که به شهری نزدیک میشوید تا با آن بجنگید، نخست به مردم آنجا فرصت دهید خود را تسلیم کنند
از اعضای تیم درمان هستید ؟ همین حالا حساب کاربری خود را ایجاد کنید. ثبت نام کنید
کنــآر ِ رود ِ پیـــدرآ منم همینجوری ساعت نزدیک 12 بود ، دراز کشیده بودم رو تخت و فکر میکردم که خوابم برد و ساعت 1 و نیم بیدار شدم !!!!! خانواده من خیلی گیر نیستن به اینکه من 24ساعت تو اتاقمم .
کارآموزی ، پس از یک مراسم طولانی و خسته کننده دعای صبحگاهی در صومعه ی پیدرا، از پدر روحانی پرسید: -"آیا همه ی این نیایش هایی که به ما یاد می دهید ، خدا را به ما نزدیک می کند؟"
«صخره گواتاپی» که با نام لا پیدرا نیز شناخته می شود یک سنگ عظیم واقع در شهر گواتاپی در کلمبیا است. این صخره 10 میلیون تنی از دشت های اطرافش 200 متر بالاتر می رود.
دل تنگم که چرا نشانه ای برای دلِ تنگ و شکسته ی من نمی فرستد. که چرا حالا که من ظاهرا و باطنا کسی را جز او ندارم چرا خودش دست رحمت و مهربانی بر سرم نمی کشد؟ شاید جواب این باشد که او دست می کشد و کشیده.
2125.کنار رود پیِدرا نشستم و گریستم چون یه فضا و مکانی رو کتاب برام تصویر کرده بود که به شدت آشنا بود و من خیلی نزدیک و شفاف تونستم تصور کنم در حالیکه اون مکان غریبه بود و من اصلا نمیدونستم کجاست.
پیش نویس1: عنوان این مطلب رو وام دارم از کتابی از پائولو کوئلیو به نام "کنار رود پیدرا نشستم و گریستم". شاید اگه این مطلب رو توی وب نمی ذاشتم و می خواستم
همین الان صبحونه رو زدم. ساعت 11.15 صبح جمعه به وقت تهران، 10.45 به وقت امارات، 2.45 نصفه شب نیویورکه!! باید اعتراف کنم بهترین صبحونه عمرم خوردم
خبرگزاری پانا: بر اساس تازه ترین یافته های علمی، کودکانی که بدون خواهر و برادر هستند، چاق تر از دیگر افراد خواهند بود.
عیسی پسر خدا بود . باکره فقط زنی بود که از موهبت پذیرفتن عیسی در رحم خود برخوردار شد. 1 مسیح وقتی از ماموریتش باخبر شد که چوب می برید و صندلی و تخت و گنجه
پائولو در سال 1942 در خانواده ای متوسط به دنیا آمد. پدرش مهندس و مادرش خانه دار بود. وقتی پدر و مادر پائولو با مقاومت او برای نویسنده شدن مواجه شدند از
حس آبی سرای اهل دل. داستان کارآموز. کارآموزی ، پس از یک مراسم طولانی و خسته کننده دعای صبحگاهی در صومعه پیدرا ، از پدر روحانی پرسید : - " آیا همه ی این نیایش هایی که به ما یاد می دهید، خدا را به ما نزدیک می کند؟
کنــآر ِ رود ِ پیـــدرآ نزدیک 5 بود . رفتم وضو گرفتم . اومدم کمی قرآن خوندم . به زندگیم که واقعأ نابود شده و من همش دارم ماست مالی میکنم بد بودن هامُ حالت چهره ام عوض شد
کارآموزی، پس از یک مراسم طولانی و خسته کننده دعای صبحگاهی در صومعه پیدرا، از پدر روحانی پرسید: "آیا همه این نیایش ها که به ما یاد می دهید، خدا را به ما نزدیک می کند؟" پدر گفت: "با سوال
یادداشت های یک استعداد درک نشده به خاطر بیاور دلقک من ویرانه های لبخند مرا و او را و به من راستش را بگو خودت آخرین بار کی خندیدی؟
خونه اي كه من از يك سالگي اونجا بودم و همه حس هاي خوب و بد زندگيم به اونجا بر مي گشت ! خونه اي كه هميشه براي من تنها جاي امن دنيا بود بعد از اون حس تعلق نداشتن توي من بيشتر و بيشتر شد
به نام خدا سلام علیکم کتابی که عنوان این تاپیک هست،کتاب جالبیه. یعنی هیچ جذابیتی نداره،داستانش شاید برا بعضیا خیلی بی سر و ته باشه،اما توصیف صحنه هاش خیلی قشنگه. من
کارآموزی ، پس از یک مراسم طولانی و خسته کننده دعای صبحگاهی در صومعه ی پیدرا، از پدر روحانی پرسید: -"آیا همه ی این نیایش هایی که به ما یاد می دهید ، خدا را
روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم.
باشد که اشک های من هم به همان دور ها بروند ، به این امید که من هم رودخانه «پیدرا » ، خیابان انقلاب ، پارک دانشجو ، هوای مه آلود و راه هایی را که با هم پیمودیم ، فراموش کنم .
من از نالیدن بیزارم. سنگین ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش، تنها می توانند مرا به سکوت وادارند. نالیدن، زاریدن، گله کردن، شکایت، بد است. "دکتر شریعتي
اتاق | مرداد ۱۳۸۵ - 18 سال پیش بود. وسط یه حیاط خاکی با دوتا اتاق کاهگلی.یه حوض و یه درخت گل ابریشم.ازون خونه هایی که عشق میکردی وقتی به سر و صورتش آب می زدی.
نویسنده : فرانسوا ماری آروئه دو ولتر . مترجم : جهانگیر افکاری . انتشارات : نشر علمی و فرهنگی . ۸